سيمای پیامبر اسلام (ص)
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

 

آيا تاكنون فكر كرده اي چرا خداوند پيامبر گرامی اسلام حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم را براي ما الگو، مقتدي، پیشوا و رهبر قرار داده است؟[1]Image

آيا مي داني چرا اگر كسي حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم را براي اولين بار مي ديد؛ با او نشست و بر خاست مي كرد،‌ او را از همه دوست داشتني تر مي يافت؟.

 آيا دوست داري در طول عمر خود، كارهاي پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را، گر چه براي يك بار، آن ها را انجام دهي؟!.

راه رسيدن به اين آرزوي دست يافتني، آشنايي با سيماي ظاهري و حقيقي حضرت رسول اكرم (ص) است.

 سيماي ظاهري

هر گاه كسي پيامبر (ص) را براي اوّلين بار زيارت مي كرد، بي اختيار مي گفت: «سوگند به خدا،‌ اين سيماي نوراني، سيماي انساني راستگو است».[1]

چهره اش سفيد و نوراني، پيشاني‌اش پهن و فراخ بود. حدقه‌ي چشم مشكي، بيني كشيده، قامت بلند تر از افراد چهار شانه- نه بسيار بلند و نه كوتاه- بود. موهايش شكن در شكن – نه صاف و ريخته، نه مجعد و فردار- ابروها، سياه و باريك،‌ پيوسته و كماني بود.[2]

گونه هايش كشيده و صاف، گردن سپيد چون نقره، دست ها كشيده،‌كف دست ها مانند كف دست عطر فروش ها، معطر و خوش بو بود. مژه هايش بلند، محاسن پر پشت و زيبا بود. دندان هايش چون دانه هاي تگرگ ، سفيد و براق بود.

در نگاه به ديگران، كوتاه نگاه مي كرد. به چهره‌ي كسي خيره نمي شد؛ بلكه نگاهي لحظه ايي به چهره افراد داشت. دست پيامبر (ص) فراخ و پر حجم بود. انگشت هايي قلمي،‌كشيده و بلند بود. انگشتري از جنس نقره داشت. نقش انگشتر حضرت (ص)- محمد رسول الله- بود. انگشتري را در دست راست به انگشت مياني داشت.[3]

 [1] - ابوعيسي محمد بن عيسي ترمذي،‌ شمائل النبي،‌دكتر محمود مهدوي دامغاني، نشر ني،‌تهران، 1372، ص25

[2] - رضا رجب زاده، نگاهي دوباره به سيماي پيامبر، انتشارات رستگار، تهران، 1374، صص31و32

[3] - استاد علامه سيد محمد طباطبايي: «سنن النبي(ص)»، محمد هادي فقهي،‌اسلاميه، تهران،‌ 1362، چ2، صص4-14

 سیمای حقیقی

پيامبر(ص) در رفتار[1] به گونه اي بود كه تمام كارهاي آن حضرت (ص) براي هر مسلماني قابل اجرا و عمل بود. آن چه در اين مجموعه فراهم آمده است، خوشه ايي از خرمن پر فيض و گسترده آن كارهاي پسنديده است. كارهايي كه انجام آن مي تواند با خود، براي ما سعادت و نيك بختي را به همراه آورد. رعايت اعمال ساده‌ايي مثل:

  [1] - راه و روش زندگي، گفتار و كردار پيامبر(ص). (فرهنگ فارسي، دكتر محمد معين)

 بهداشت

وسايل شخصي بهداشتي مخصوص به خود داشت؛ دستمال، شانه،‌ قيچي، مسواك، آينه، نخ، سوزن، ظرف آب خوري و … اين وسايل قسمتي از آن چه كه در سفر يا غير سفر همراه داشت، مي بود.[1]

هميشه خويشتن را در آينه مشاهده مي كرد. موي خود را شانه مي زد. در مرتب كردن مو و وضع ظاهري خود دقت داشت[2]. بعد از وضو، صورت خود را با دستمال خشك مي كرد.[3] با قيچي به اصلاح موهاي سر و صورت خود مي پرداخت.[4] روز جمعه،‌ ناخن خود را مي گرفت. از لباس سفيد بيشتر استفاده مي كرد. جنس لباس حضرت(ص) از پنبه يا كتان بود. گاهي، لباس هاي پشمي- پشم شتر- مي پوشيد. هرگاه لباس جديد مي‌پوشيد، جامه‌ي قبلي را به كسي مي بخشيد. عبايي كه استفاده مي كرد، زير انداز هم بود. در روز جمعه، لباس مخصوص خود را به تن مي كرد. غير از لباس سفيد، به رنگ سرخ لباس مي پوشيد.[5] قباي[6] سبز رنگ داشت. در استفاده از وسايل سياه رنگ، دوري مي جست،‌ به جز در سه چيز: عمامه[7]،‌ عبا[8] و كفش.

هميشه با طهارت بود و وضو داشت. در وضو از كمترين مقدار آب استفاده مي كرد.[9] بعد از وضو، خود را معطر و خوشبو مي ساخت. هديه ايي كه عطر بود، مي پذيرفت. در خريد عطر، بيشترين هزينه را پرداخت مي كرد. فقط از يك نوع عطر، استفاده نمي كرد.[10]

 

[1] - مهدي حائري تهراني: «درس هايي از زندگي پيامبر نور و رحمت» ،‌ كتاب خانه مسجد ارك، تهران، 1374، ص47

[2] - رضا رجب زاده، همان،‌ص106

[3] - ابوعيسي ...، همان،‌ ص116

[4] -مهدي حائري ...، همان،‌ ص46

[5] - سيد محمد طباطبائي ، همان،‌ صص106 ،120و131

[6] - نوع لباس بلند مردانه. (فرهنگ فارسي عميد)

[7] - دستار،‌ شال كه دور سر ببندند.

[8] - جامه ي گشاد و بلند كه روي لباس هاي ديگر به دوش مي اندازند. (حسن عميد، فرهنگ فارسي عميد)

[9] - سيد محمد طباطبايي ...، همان، صص41و132و227

[10] - مرتضي نظري: «داستان ها و درس هايي از زندگي پيامبر اسلام(ص)» دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1373، صص27 ،41،46و99

نماز و نیایش

نمازش را به جماعت برگزار[1] مي كرد. هنگام نيايش،‌ دست هاي خود را به طرف آسمان بلند مي كرد.[2] ركوع و سجده اش، طولاني بود. در سفر يا هنگامي كه كاري ضروري و اضطراري پیش می آمد، نمازهاي ظهر و عصر و يا مغرب و عشاء را با هم مي خواند. نمازش سريع اما كامل بود. بسم الله الرحمن الرحيم را بلند تلاوت مي‌كرد. مشتاقانه و با شوق فراوان انتظار فرا رسيدن هنگام نماز را مي كشيد. گاهي چند نماز را با يك وضو به جا مي آورد.[3]

[1] - بر پا داشتن، به جا آوردن،‌انجام دادن. (حسن عميد،‌فرهنگ فارسي عميد)

[2] - رضا رجب زاده،‌ همان، صص48و58

[3] - سيد محمد طباطبايي، همان، صص248-246

 سخن و سکوت

به مقدار ضرورت و نياز سخن مي گفت. آرام و سنجيده صحبت مي كرد. كلام او كوتاه، گويا و پربار بود. در هنگام سخن گفتن، دست ها را به كمك كلام مي گرفت. گاهي، يك مطلب را سه بار تكرار مي فرمود تا معني آن درست فهميده شود. شمرده شمرده صحبت مي كرد تا شنونده آن را به خوبي به حافظه بسپرد. اگر سكوت مي كرد، به تفكر مي پرداخت تا براي اصلاح جامعه تدبيري نمايد.[1]

 [1] - رضا رجب زاده، همان، صص9، 33، 38، 60 و ابوعيسي ... همان،‌ص134

 لبخند و خشم و اندوه

از همه مردم متبسم تر بود. خنده اش آهسته - تبسم و لبخند- بود. خوش رو و خوش برخورد بود. دنيا او را خشمگين نمي كرد. فقط در ياري حق نه به خاطر خود،‌ خشمگين مي شد. اگر از كسي خشمگين مي شد، روي بر مي گرداند و جز حق بر زبان نمي آورد. از همه مردم ديرتر به خشم مي آمد و از همه زودتر راضي مي گشت.

در هنگام غم و اندوه،‌ به عبادت و نماز مي پرداخت. چهره درهم نمي كشيد و عصباني نمي گشت، بلكه در ماتم با خود زمزمه مي كرد و با ديگران،‌ اندك سخن مي گفت.[1]

 [1] - حاج شيخ عباس قمي، همان، ص75، ابوعيسي ... همان، صص6، 26و 135 و مهدي حائري ،‌همان،‌ ص40

 انظباط در زندگی

در ظرف مخصوصي،‌ شانه ، قيچي،‌ مسواك و … به طور منظم و قابل دسترس قرار مي داد. اسلحه ، اثاثيه و … جاي مخصوص داشت و براي آن ها نام انتخاب مي كرد. به طور مثال: شمشيرهاي جنگي خود را «ذوالفقار»[1]، «مَخذَم»، «رسوب» و «قصيب» نام گذاري كرده بود. كمان خود را «كتوم»،‌ جعبه ي تيرش را «كافور»، ناقه يا شتر ماده اش را «غَضباء»[2]، استرش را «دلدل»[3]، الاغ خود را «يعفور»[4] و گوسفندي كه شيرش را از آن تهيه مي كرد،‌ «عَينه» نام نهاده بود.[5]

هر كدام از مركب هاي[6] او در دسترس بودند، سوار مي شد. وقتي سواره بود، نمي گذاشت كسي پياده با آن حضرت (ص) حركت كند. چنان چه آن شخص قبول نمي كرد، به او مي فرمود: «جلوتر برو و در فلان محل منتظر باش».

بر هر مركبي سوار مي شد،‌ ديگري را در رديف خود سوار مي كرد.[7]هر گاه مي خواست از وسايل خود استفاده كند، جاي آن را مي دانست و به سرعت به آن جا مي رفت. در سال سوم هجري، كفار قريش براي جنگ با مسلمان ها حركت كردند. در نزديك شهر آماده جنگ بودند. پيامبر (ص) با تشكيل جلسه مشورتي تصميم گرفت در خارج شهر با آن ها جنگ كند. حضرت(ص) به خانه‌ي خويش رفت. زره پوشيد. شمشير حمايل[8] كرد. سپري در پشت گرفت. كماني به شانه آويخت. نيزه‌ايي در دست گرفت. از خانه آماده و مهيا بيرون آمد. ديدن اين منظره، مسلمان ها را به هيجان آورد...[9]

دليري و شجاعت پيامبر (ص) به حدي بود كه ديگران در بحران هاي جنگ به او پناه مي بردند.[10]

[1] - ذوالفقار به معني صاحب فقرات،‌ فقره هر يك از مهره هاي پشت است. چون بر پشت اين شمشير خراش هاي پست و هموار بوده است، از اين رو آن را «ذوالفقار» گفته اند. اين شمشير را رسول خدا(ص) در جنگ بدر از ميان غنيمت هاي جنگي براي خويش انتخاب كرد. آن گاه در روز جنگ احد به علي بن ابي طالب(ع) بخشيد... پيامبر(ص) درباره اين شمشير فرمود: «لافتي الاعلي، لا سيف الا ذوالفقار» (علي اكبر دهخدا،‌لغت نامه دهخدا)

[2] - شتر ماده ايي كه گوش او شكافته باشد نام ناقه ديگرش «صهباء» بود.

[3] - نام استري ماده،‌به رنگ سپيد به سياهي مايل، حاكم اسكندريه براي پيامبر (ص) فرستاد. (علي اكبر دهخدا، همان)

[4] - يعفور يا عفير اسم خاص الاغ حضرت(ص) كه بر وي سوار مي شد. (علي اكبر دهخدا، همان)

[5] - سيد محمد طباطبايي، همان، صص384و123و133

[6] - آن چه از چارپايان كه بر آن سوار شوند. بيشتر درباره ي اسب استفاده مي شود.

[7] - رضا رجب زاده، همان، ص44و مرتضي نظري، همان،‌ص24

[8] - در گردن آويختن دوال (غلاف) شمشير و آنچه بر آن اندازند و از زير بغل به در آورند. (علي اكبر دهخدا، همان)

[9] - مرتضي نظري،‌ همان ، ص123

[10] - شيخ عباس قمي: «منتهي الامال»، انتشارات جاويدان،‌ بي تا،‌ ص31

نعمت های الهی

هنگام خوردن غذا تكيه نمي كرد. از هيچ غذايي نه تعريف مي كرد و نه بدگويي. بر سرسفره بسيار با تواضع و فروتنامه مي نشست. بيشترين خوراكي حضرت(ص) آب و خرما بود. گاهي خرما را با شير تناول مي كرد. گوشت شكار مي خورد ولي خود شكار نمي كرد. گاهي نان را با گوشت تريد[1] مي كرد. بعضي مواقع، نان و روغن، گوشت مرغ مي خورد. موقع صرف غذا،‌ از جلوي خود لقمه بر مي داشت. با غذا، سبزي - كاسني، ريحان و كلم- صرف مي نمود. هيچ گاه در يك سفره، دو غذا نمي خورد. غذا را با خانواده و دسته جمعي صرف مي كرد. پيش از همه شروع به غذا خوردن مي كرد. ديرتر از همه كنار مي رفت. ميوه‌ي نوبر [2] كه براي حضرت (ص) مي آوردند،‌ مي فرمود: «خداوندگارا! چنان كه اولش را به ما عطا فرمودي، آخرش را هم روزي ما بگردان». از شيريني و عسل هم استفاده مي كرد. در هنگام صرف غذا، به كسي كه در مقابلش بود،‌ تعارف مي كرد. غذاي گرم و داغ، ميل نمي كرد. بلكه مي‌گذاشت تا غذا كمي سرد شود. از غذا ايراد نمي گرفت. بعد از غذا دندان ها را خلال[3] مي كرد. انار را بيشتر دوست داشت. مي‌فرمود: «تا به طور كامل گرسنه نشويم، غذا نمي خوريم و پيش از آن كه به طور كامل سير شويم، دست از غذا بكشيم».[4]

[1] - تريد يا تريت: نان خرد كرده در آب گوشت ،‌به عربي «ثريد» گويند. (حسن عميد، همان)

[2] - ميوه ي نو رسيده، ميوه اي كه تازه به بازار آورده باشند. (حسن عميد، همان)

[3] - چوب باريكي كه با آن چيزي را از لاي دندان بيرون آورند. (حسن عميد، همان)

[4] - سيد محمد طباطبائي،‌همان،‌ صص176-217 ومهدي حائري،‌ همان،‌ صص51-61

ساده و بی آلایش

جامه و كفش خود را وصله مي كرد. گوسفند را مي دوشيد. به اهل خانه كمك مي كرد. خانه را جاروب مي كرد. آب وضويش را خود آماده مي ساخت. گندم را آرد مي كرد. با خدمت كاران در يك سفره غذا مي خورد. بر سر بچه ها دست نوازش مي كشيد. با همه مهربان بود. اگر كسي مريض مي شد، روز سوم به عيادت[1] او مي رفت، هر چند در دورترين نقطه‌ي شهر بود. با بچه ها بازي مي كرد. كودكان را در كنار خود مي نشاند. با هر كس روبرو مي شد، در سلام به او پيشي مي گرفت. كسي را آزار نمي داد و از خود نمي راند و تحقير نمي كرد. از اختلاف دوري مي كرد و از بگو مگو پرهيز مي نمود. سخن كسي را قطع نمي كرد. با مسلمان دست مي داد. اگر كسي به نزد ايشان وارد مي شد، به او احترام مي گذاشت. هيچ گاه در جمع، پاي خود را دراز نمي كرد. جوانمرد بود. به كسي ناسزا نمي گفت. سخن كسي را عليه (ضد) ديگري نمي پذيرفت. پر حرف نبود. بدون رفيق سفر نمي كرد. خوش مجلس بود. در مجلس ها جاي مخصوص نداشت. كسي را نا اميد نمي ساخت.[2]

[1] - رفتن به ملاقات و احوال پرسي بيمار. (علي اكبر دهخدا، همان)

[2] - سيد محمد طباطبائي، همان، صص14و34و43و51و56، حاج شيخ عباس قمي،‌ همان، ص29، 53و ...

 جوانمرد و بزرگوار

در جنگ خيبر، مسلمانان در محاصره بودند. كم غذايي به آن ها فشار آورده بود. مسلمانان چند دژ از دژهاي خيبر را گشودند. هنوز به انبار غذا خيبر دست نيافته بودند. وضع سختي بود. در اين هنگام،‌ چوپاني خدمت حضرت(ص) رسيد. او براي يهوديان خيبر گله داري مي كرد. در حضور پيامبر(ص)، در خواست پذيرش اسلام كرد. گفت: «اين گوسفندها در دست من است. تكليف من چيست؟». رسول خدا(ص) در برابر سربازها فرمود: «در آيين ما، خيانت به امانت گناهي بزرگ است. بر تو لازم است گوسفند ها را به صاحبانش برساني! ...»[1]

تا زنده بود،‌ هزاران سكه طلا،‌ نقره و ... را بين مسلمان‌ها تقسيم كرد. آنچه بعد از رحلت از ايشان باقي ماند،‌ چه بود؟

توجه كنيد:

دو عدد پيراهن بلند، يك پيراهن كوتاه،‌ دو خيمه، يك حوله،‌ يك عباي سفيد،‌ يك چادر شب ، مسواك، قيچي، سرمه دان،‌آينه، سه قدح[2]، يك كاسه، يك كوزه آب، يك كاسه بزرگ براي ميهماني،‌ يك عصا،‌يك بيل،‌ يك جبه يمني[3]، پيمانه اي براي تقسيم زكات بين مستمندان ....[4]

[1] - مرتضي نظري، همان،‌ صص60 و 175

[2] - كاسه، پيمانه،‌ جام

[3] - جامه ي گشاد، بالاپوش

[4] - محمد محمدي ري شهري: «ميزان الحكمه» انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1372، ج9، ص675

پیامبر(ص) تا زنده بود،‌ هزاران سكه طلا،‌ نقره و ... را _از بیت المال و یا غنیمت های جنگی_بين مسلمان‌ها تقسيم كرد. آنچه بعد از رحلت _ از مال دنیا_از ايشان باقي ماند،‌ چه بود؟

توجه كنيد:

دو عدد پيراهن بلند، يك پيراهن كوتاه،‌ دو خيمه، يك حوله،‌ يك عباي سفيد،‌ يك چادر شب ، مسواك، قيچي، سرمه دان،‌آينه، سه قدح[1]، يك كاسه، يك كوزه آب، يك كاسه بزرگ براي ميهماني،‌ يك عصا،‌يك بيل،‌ يك جبه يمني[2]، پيمانه اي براي تقسيم زكات بين مستمندان ....[3]

[1] - كاسه، پيمانه،‌ جام

[2] - جامه ي گشاد، بالاپوش

[3] - محمد محمدي ري شهري: «ميزان الحكمه» انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1372، ج9، ص675

 

 





:: موضوعات مرتبط: داستان پیامبران الهی , ,
:: برچسب‌ها: سيمای پیامبر اسلام (ص) ,
:: بازدید از این مطلب : 762
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: